نقد و بررسی : به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم!
کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم! اثری است از دیوید بدیل به تصویرگری جیم فیلد، ترجمه مریم رئیسی و چاپ انتشارات پرتقال. این کتاب داستان پسری به نام بری را در خود جای داده که به خاطر دلایل مختلف از پدر و مادرش ناراضی است و یکی از این دلایل اسم تاریخ مصرف گذشته ای است که روی او گذاشته اند. او همیشه آرزو دارد که ای کاش پدر و مادر بهتری داشت و یک شب وقتی چند بار این آرزو را بلند تکرار می کند ناگهان اتفاقات عجیب و غریبی می افتد و پایش به دنیایی باز می شود که در آن جا بچه ها پدر و مادرشان را انتخاب می کنند و این یعنی یک رویای باور نکردنی و شانسی بزرگ برای بری. هرچند او کم کم متوجه می شود راه سختی در پیش دارد و وقتی مدتی را آن جا به سر می برد چیزهایی می فهمد که باعث می شود قدر پدر و مادر خودش را بهتر بداند.
«بری! بری! این طرف! بری! بری!» صداها از همه طرف شنیده می شد. به هر طرف که نگاه می کرد، یک دوربین فلاش می زد. داشت کور می شد. یک عالم دوربین آن جا بود.
ولد میت گفت: «یالا بری، این قدر قیافه ی متعجب به خودت نگیر!» بعد هم دستش را روی شانه ی بری گذاشت و او را بیشتر به طرف خودش کشید، تا به هم نزدیک تر بشوند.
یک نفر گفت: «ولد، یه عکس هم با خودت و بری و خانمت بندازیم؟»
«حتما. موریسینا، بیا…»
همسر ولد، موریسینا، هم آمد. حالا بری بین آن ها ایستاده بود.
موریسینا گفت: «حالا خانواده ی میت همگی بگیم سیب!» منظورش این بود که هر سه نفر آن ها یعنی خانم و آقای میت و بری لبخند بزنند. بری احساس کرد موریسینا و ولد به هم نگاه کردند و لبخند زدند؛ یا لااقل به نظر می رسید که بری این طور احساس کرده است. چون او هم به آن ها پیوست و لبخند زد. هرچه باشد این خیلی خیلی برایش هیجان انگیز بود که در مراسم فرش قرمز این فیلم که در وسط شهر یانگدان برگزار می شد، حضور داشت؛ آن هم با این جمعیت که مدام صدایش می کردند و با این عکس هایی که سعی داشتند از او عکس بگیرند. این شد که وقتی دوباره فلاش زدن دوربین ها شروع شد، احساس کرد لب هایش از هم باز شدند و لبخند زیبایی صورتش را پر کرد.
در دومین جلسه ی حضور بری در سازمان انتخاب والدین، رئیس به خاطر تجربه ی بدی که از خانواده ی ریدر-ولارف برای او به جا مانده بود، حسابی از او عذر خواهی کرد و گفت: «خیلی متاسفم. عجیبه واقعا؛ ما تا حالا چندین بچه رو بدون هیچ مشکلی به اون خانواده سپردیم.»
بری گفت: «می دونم. یعنی، می دونم که چندین بچه با اون خانواده زندگی می کنن، ولی این که مشکلی دارن یا نه، واقعا نمی دونم!»
مشخصات فنی :
مترجم | مریم رئیسی |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 268 |
تاریخ تجدید چاپ | 1399-02-31 |
سال چاپ | 1399 |
وزن | 212 |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده